می دانم خیلی خسته ای ای جانم فدای خستگی هایت بشم من راستی
مبارک باشد که برنامه ات پر بازدید ترین بوده خدا رو شکر که نتیجه زحماتت
رو می بینی برایت بهترینها رو میخواهم لایو رو کامل دیدم چقدر خندیدم از
دست تو خیلی با نمک و شیطون تر شدی الهی من فدات بشم با خستگی هنوز
شیطنت می کنی وای پت و مت عالی بودید عکس تون هم درست کردند ببین خیلی
با نمک شدید وای چقدر خندیدم از دست کارهایت و تلفن صحبت کردن با برنده ها
چقدر ابوالفضل رو اذیت کردی اونجایی که گفتی من پدر علیخانی ام خخخ
واقعا معرکه ای به آقای قیاسی گفتی کرونای مغزی داری خخخ اونجایی که
گفتی ببخشید بدون هماهنگی شما چاق شدم عجب جواب های سر دستی
داری خیلی با نمکی امان از دست تو و کارهایت ای جان دلم به نظرم که
چاق نشدی ولی چاقی بهت میاد ولی لاغری جوون تر و خوشگل ترت می کنه
البته فقط سلامتی ات مهم هست مواظب خودت باش عزیزم این روزها کرونا
وحشتناک شده ما بابامون رو نمی تونیم تو خونه نگه داریم همه اش می خواهد
برود مغازه یا تو خونه به زور نگهشون میداریم همه اش می خواهد کار کند
وای اینقدر بی قراری می کند که نگو بعضی روزها باهاشون مغازه می روم
که بتوانم حواسم جمع باشد که خدای نکرده مشکلی پیش نیاید. باز دیروز
کلا نذاشتم بروند خیلی حوصله اش سر میرود با اینکه همه اش یا موبایل
به دسته یا کارهای فنی خونه یا حوض درست می کند یا باربیکبویا آلاچیق
ودر حیاط مون درست می کند وای یا موتور جوش بر می دارد نرده به هم
وصل می کند یا طناب برای حیاط درست می کند وای چند شب پیش بخاطر
جوش کاری که هر چه گفتم عینک یا کلاه جوشکاری بزن گوش نکردند شب
تا صبح چشم هایش درد می کرد وای من قطره استریل می ریختم و گل چای
تازه دم صبح که بلند شدند کلی چشم هاشون ورم داشت بعد خدا رو شکر خوب
شدند وای چرا آدمها پیر میشوند لجباز تر و بچه میشوند بابا خیلی از وقتی
به زور تو خونه نگه شون داشتیم خیلی حرف گوش نمی کند خخخخ خدا به
خیر کند عصری جایت خالی نون شیر مال درست کردم با نان کروسان بعد
رفتم تو حیاط با بابام درست کردیم سرگرم شد خیلی واسش سخته من خیلی
نگران مامان و بابام هستم خیلی در دری بودندحالا باید خونه بنشینند سخته
خدا کند از کرونا خلاص بشیم ای چه بلایی بود خدا خودش رحم کند احسان
جونم مواظب خودت باش دوستت دارم می بوسمت عزیزم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,